از آنجا که مفاهیم مطرح در علوم انسانی همانند مفاهیم مطرح
در علوم تجربی قطعی نیستند، لذا ارائه تعریف قطعی و مشخصی برای آنها دشوار
یا غیر ممکن است. کارآفرینی هم که از واژه های مطرح در علوم انسانی است،
از این قاعده مستثنی نیست. دانشمندان و محققین علوم مختلف اقتصادی،
اجتماعی، روانشناسی و مدیریت که در مورد کارآفرینی مطالعه و نظراتی ارائه
کردهاند، تعاریف مختلفی از کارآفرینی مطرح نمودهاند که تفاوتهای گاه
مغایر و متناقضی دارند. تعریفی از کارآفرینی که تقریبا شامل همه تعریفهای
ارائه شده از آنان باشد، عبارت است از:
«کارآفرینی فرایندی است که فرد
کارآفرین با ایدههای نو و خلاق و شناسایی فرصتهای جدید و با بسیح منابع
،مبادرت به ایجاد کسب و کار و شرکتهای نو، سازمانهای جدید و نوآور و رشد
یابنده نموده که توأم با پذیرش مخاطره و ریسک است و منجر به معرفی محصول و
یا خدمت جدیدی به جامعه میگردد.»
در دایرهالمعارف بریتانیکا ، کارآفرین اینگونه تعریف شده است:
« شخصی که کسب و کار و یا موسسه اقتصادی را سازماندهی و مدیریت کرده و خطرات ناشی از آنرا میپذیرد»
واژه
کارآفرینی از قرنها پیش و قبل از آنکه به زبان امروزی مطرح شود، در زبان
فرانسه متداول گردید. این واژه معادل کلمه فرانسوی Enterprendre به معنای «
متعهد شدن» (معادل under Take در زبان انگلیسی) میباشد که در سال 1848
توسط جان استوارت میل به کارآفرینی ( Enterpreneur ) در زبان انگلیسی ترجمه
شد.
مفهوم کارآفرینی:
با تحولات سریع و شتابان محیط
بینالمللی و گذر از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی و مواجة
اقتصادهای ملی با اقتصاد جهانی و مطرح شدن پدیدههایی همانند
«جهانی شدن اقتصاد» و «فنآوریاطلاعات» ، مباحث اساسی درخصوص
راهکارهای مختلف برای تسریع فرآیند رشد و توسعة پایدار و رفاه
اقتصادی مطرح میگردد. یکی از این مباحث جدید، نقش کارآفرینان در
این فرآیند میباشد. کارآفرینی ازمفاهیم جدیدی است که حداقل در
محدوده علم اقتصاد ، مدیریت، جامعهشناسی و روانشناسی و
سایرمقولههای مرتبط با این موضوع قدمتی بسیار کوتاه داشته و از
مفاهیم رو به گسترش میباشد. به دلیل آنکه معنای تحتالفظی
«کارآفرینی» نمیتواند عمق محتوی و مفهوم این واژه را مشخص نماید و
برای جلوگیری ازفهم نادرست این موضوع یا واژه با سایر واژهها و
برای رسیدن به فهم و فرهنگ مشترک از آن، معرفی و شناساندن این
واژه بسیار مهم مینماید . این که کارآفرینی چیست؟ کارآفرین کیست؟
فرآیند کارآفرینی چگونهاست؟ نقش و تاثیر کارآفرینی و کارآفرینان در
ابعاد توسعه و رشد اقتصادی و متغیرهای کلان اقتصادی همانند اشتغال
چیست؟ نقش آموزش و تجربه در رشد کارآفرینی چه میزان است؟ سوالهایی
هستند که باید برای رسیدن به این فرهنگ مشترک به وضوح و مبسوط
پاسخ داده شود.
بهطور کلی «کارآفرینی» از ابتدای خلقت بشر و
همراه با او در تمام شئون زندگی حضور داشته و مبنایتحولات و
پیشرفتهای بشری بوده است. لیکن تعاریف زیاد و متنوعی از آن در سیر
تاریخی و روند تکاملموضوع بیان شده است، که برخی از این تعاریف
ارائه میگردد:
ـ کارآفرین کسی است که متعهد میشود مخاطرههای
یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبلکند ( Webster's New
Collegiate Dictionary ).
ـ خریداری نیروی کار و مواد اولیه به
بهائی نامعین و به فروش رساندن محصولات به بهائی طبق
قرارداد(برنارد دو بلیدور ( Bernard F. De Belidar ) اقتصاددان فرانسوی
در اوایل قرن هیجدهم).
ـ کارآفرین فردی است که ابزار تولید را
به منظور ادغام آنها برای تولید محصولات قابل عرضه به بازار،
ارائهمیکند (ریچارد کانتیلون R. Cantillon در حدود سال 1730).
ـ
کارآفرین عاملی است که تمامی ابزار تولید را ترکیب میکند و مسوولیت
ارزش تولیدات، بازیافت کلسرمایهای را که بکار میگیرد، ارزش
دستمزدها، بهره و اجارهای که میپردازد و همچنین سود حاصل را برعهده
میگیرد (جان باتیست سی ( Jean Baptiste Say ) ، اقتصاددان فرانسوی
در سال 1803 میلادی).
ـ کارآفرینی پلی است بین جامعه به عنوان
یک کل، بویژه جنبههای غیراقتصادی جامعه و موسسات انتفاعی تاسیس
شده برای تمتع از مزیتهای اقتصادی و ارضاء آرزوهای اقتصادی (آرتور
کول ( A. Cole )،1946).
ـ کارآفرین فردی است که تخصص وی
تصمیمگیری عقلانی و منطقی درخصوص ایجاد هماهنگی در منابع کمیاب
میباشد (کاسون، 1982).
ـ کارآفرینی به عنوان یک تسریعکننده، جرقة رشد و توسعة اقتصادی را فراهم میآورد (ویلکن( Wilken )، 1980)
ـ
کارآفرین فردی است که شرکتهای جدیدی را که سبب ایجاد و رونق
شغلهای جدید میشوند، شکلمیدهند (که چموف ( B - Kirchhoff )، 1994).
ـ
رابرات لمب ( R.K .Lamb ) (1902) معتقد بود که «کارآفرینی یک نوع
تصمیمگیری اجتماعی است کهتوسط نوآوران اقتصادی انجام میشود و
نقش عمده کارآفرینان را اجرای فرآیند گسترده ایجاد جوامع محلی، ملی و
بینالمللی و یا دگرگون ساختن نمادهای اجتماعی و اقتصادی میدانست.
ـ هربرتون ایوانز ( Herberton G.Evans ) (1957) معتقد بود که
کارآفرین وظیفه تعیین نوع کسب و کار مورد نظر را بر عهده داشته و یا
آن را میپذیرد.
ـ ردلیچ ( F.Redlich ) (1958) معتقد است که
کارآفرین در حالی که مدیر، سرپرست و هماهنگکنندهفعالیتهای تولید
است، برنامهریز، نوآور و تصمیمگیرنده نهایی در یک شرکت تولیدی نیز
میباشد.
ـ مک کلهلند ( D.M,clelland ) (1961) معتقد بود که
کارآفرین کسی است که «یک شرکت (یا واحداقتصادی) را سازماندهی
میکند و ظرفیت تولیدی آن را افزایش میدهد.»
ـ پنروز ( E.Penrose )
(1968) جنبة اصلی کارآفرینی را همانا شناسایی و بهرهبرداری از کرهای
فرصت طلبانه برای گسترش شرکتهای کوچکتر میداند.
ـ کارلند (
J.c.carland ) (1984) معتقد است که کارآفرین فردی است که جهت
دستیابی به سود و رشد،شغلی را به وجود میآورد و مدیریت میکند.
ـ
چل ( E.chell ) و هاروث ( J.Haworth ) (1988) در تحقیقات خود به این
نتیجه رسیدهاند کهکارآفرینان افرادی هستند که قابلیت مشاهده و
ارزیابی فرصتهای تجاری، گردآوری منابع مورد نیاز و دستیابیبه
ارزیابی حاصل از آن را داشته و میتوانند اقدامات صحیحی را برای
رسیدن به موفقیت انجام دهند.
ـ پیتردراکر ( P.draker ) (1985)
معتقد است، کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را
با سرمایه خود شروع مینماید.
ـ ادی ( G.Eddy ) و الم ( k.olm )
(1985) معتقدند که کارآفرین فردی است که مایل و قادر به مخاطره
پذیری است و در عین حال ابزار تولیدی و اعتباری را در هم میآمیزد
تا به سود یا اهداف دیگری همچون قدرت و احترام اجتماعی دست یابد.
ـ
تراپمان ( J. Torpman ) و مورنینگ استار ( G.Morningstar ) (1989) در
کتاب «نظام های کارآفرینانه» در دهة 1990 مینویسند: کارآفرین یعنی
ترکیب متفکر با مجری، کارآفرین فردی است که فرصت ارائه یک محصول،
خدمات، روش و سیاست جدید یا راه تفکری جدید برای یک مشکل قدیمی
را مییابد.کارآفرین فردی است که میخواهد تاثیر اندیشه محصول یا
خدمات خود را بر نظام مشاهده کند.
ـ جفری تیمونز ( Jeffry Timmons )
(1990) درخصوص کارآفرینی مینویسد: «کارآفرینی خلق و ایجاد بینشی
ارزشمند از هیچ است. کارآفرینی فرآیند ایجاد و دستیابی به فرصتها و
دنبال کردن آنها بدون توجه بهمنابعی است که در حال حاضر موجود
است. کارآفرینی شامل، خلق و توزیع ارزش و منافع بین افراد، گروهها،
سازمانها و جامعه میباشد.
ـ دیوید مک کران ( D. Mckeran ) و اریک
فلانیگان ( E.Flannigan ) (1996) کارآفرینان را افرادینوآور، بافکری
متمرکز، و به دنبال کسب توفیق و مایل به استفاده از میانبرها
میدانند که کمتر مطابق کتاب کار میکنند و در نظام اقتصادی،
شرکتهایی نوآور، سودآور و با رشدی سریع را ایجاد مینمایند.
در
واقع، هنوز هم تعریف کامل، جامع، مانع و مورد پذیرش همة
صاحبنظران ارائه نشده است، لیکن دراین بین تئوری و تعاریف
اقتصاددان مشهور اتریشی به نام «جوزف شومپیتر ( Joseph schumpeter )
ازکارآفرینی و نقش کارآفرینان در فرآیند توسعه مورد توافق و ارجاع
اکثر محققین در این زمینه است:
بر طبق نظر وی کارآفرین نیروی
محرکة اصلی در توسعة اقتصادی و موتور توسعه میباشد و نقش وی عبارت
است از نوآوری یا ایجاد ترکیبهای تازه از مواد. شومپیتر مشخصة اصلی
کارآفرین را «نوآوری» میدانست و کار یک کارآفرین را «تخریب خلاق»
تعریف کرد. وی در کتاب «نظریة اقتصاد پویا» اشاره میکند که تعادل
پویا از طریق نوآوری و کارآفرینی ایجاد میگردد و اینها مشخصة یک
اقتصاد سالم هستند.
سابقه کارآفر ینی در دنیا:
در اوایل سده
شانزدهم میلادی کسانی را که در کار مأموریت نظامی بودند کارآفرینی خواندند و
پس از آن نیز برای مخاطرات دیگر نیز همین واژه با محدودیتهایی مورد
استفاده قرار گرفت. از حدود سال 1700 میلادی به بعد درباره پیمانکاران دولت
که دست اندرکار امور عمرانی بودند، از لفظ کارآفرین زیاد استفاده شده است.
کارآفرینی
و کارآفرین اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مکاتب
اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای
خود تشریح کردهاند. ژوزف شوپیتر با ارائه نظریه توسعه اقتصادی خود در سال
1934 که همزمان با داوران رکود بزرگ اقتصادی بود، موجب شد تا نظر او در
خصوص نقش محوری کارآفرینان در ایجاد سود، مورد توجه قرار گیرد و به همین
دلیل وی را «پدر کارآفرینی» لقب دادهاند. از نظر وی «کارآفرین نیروی محرکه
اصلی در توسعه اقتصادی است » و نقش کارآفرینی عبارت است از «نوآوری یا
ایجاد ترکیب های تازه از مواد»
کارآفرینی از سوی روانشناسان و
جامعهشناسان با درک نقش کارآفرینان در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگیها و
الگوهای رفتاری آنها با بررسی و تحقیق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته
است.
جامعه شناسان کارآفرینی را به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته
و به بررسی رابطه متقابل بین کارآفرینان و سایر قسمتها و گروههای جامعه
پرداختهاند .
دانشمندان مدیریت به تشریح مدیریت کارآفرینی و ایجاد جو و محیط کارآفرینانه در سازمانها پرداختهاند.
سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
به طور کلی و با عنایت به موارد اشاره شده در فوق ، سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی را میتوان به پنج دوره تقسیم نمود:
دوره
اول:قرون 15 و 16 میلادی: در این دوره به صاحبان پروژههای بزرگ که
مسئولیت اجرایی این پروژهها همانند ساخت کلیسا، قلعه ها، تأسیسات نظامی و
.... از سوی دولتهای محلی به آنها واگذار گردید. کارآفرین اطلاق میشد، در
تعاریف این دوره پذیرش مخاطره، لحاظ نشده است.
دوره دوم: قرن 17
میلادی: این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی در اروپا بوده و بعد مخاطره
پذیری به کارآفرینی اضافه شد کارآفرین در این دوره شامل افرادی همانند
بازرگانان ، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی میباشد.
دوره سوم: قرون 18و
19 میلادی: در این دوره کارآفرین فردی است که مخاطره میکند و سرمایه مورد
نیاز خود را از طریق وام تأمین میکند، بین کارآفرین و تأمین کننده سرمایه
(سرمایهگذار) و مدیر کسب و کار در تعاریف این دوره تمایز وجود دارد.
دوره
چهارم: دهههای میانی قرن بیستم میلادی: در این دوره مفهوم نوآوری شامل
خلق محصولی جدید، ایجاد نظام توزیع جدید یا ایجاد ساختار سازمانی جدید به
عنوان یک جزء اصلی به تعاریف کارآفرینی اضافه شده است.
دوره پنجم:
دوران معاصر( از اواخر دهه 1970 تاکنون ): در این دوره همزمان با موج ایجاد
کسب و روند کارهای کوچک و رشد اقتصادی و نیز مشخص شدن نقش کارآفرینی به
عنوان تسریع کننده این سازوکار، جلب توجه زیادی به این مفهوم شد و رویکرد
چند جانبه به این موضوع صورت گرفت. تا قبل از این دوره اغلب توجه
اقتصاددانان به کارآفرینی معطوف بود، اما در این دوره به تدریج روانشناسان،
جامعه شناسان و دانشمندان و محققین علوم مدیریت نیز به ابعاد مختلف
کارآفرینی و کارآفرینان توجه نمودهاند.
تا دهه 1980 سه موج وسیع ، موضوع کارآفرینی را به جلو رانده است:
موج
اول: انفجار عمومی مطالعه و تحقیق در قالب انتشار کتابهای زندگی
کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها، چگونگی ایجاد کسب و کار شخصی و
شیوههای سریع پولدار شدن میباشد. این موج از اواسط دهه 1950 شروع میشود.
موج
دوم: این موج که شروع آن ازدهه 1960 بوده شامل ارائه رشتههای آموزش
کارآفرینی در حوزههای مهندسی و بازرگانی است که در حال حاضر این حوزهها
به سایر رشتهها نیز تسریع یافته است.
موج سوم: این موج شامل افزایش
علاقمندی دولتها به تحقیقات در زمینه کارآفرینی و بنگاههای کوچک، تشویق
رشد شرکتهای کوچک و انجام تحقیقات در خصوص نوآوریهای صنعتی میشود که از
اواخر دهه 1970 آغاز شده است.
سابقه کارآفرینی در ایران:
علیرغم
اینکه در کشورهای پیشرفته دنیا از اواخر دهه 1970 به بعد به موضوع
کارآفرینی توجه جدی شده و حتی در بسیاری از کشورهای درحال توسعه هم از
اواخر دهه 1980 این موضوع را مورد توجه قرار دادهاند، در کشور ما تا شروع
اجرای برنامه سوم توسعه، توجه چندانی به کارآفرینی نشده بود . حتی در محافل
علمی و دانشگاهی نیز به جز موارد بسیار نادر، فعالیتی در این زمینه صورت
نگرفته بود. مشکل بیکاری و پیشبینی حادتر شدن آن در دهه 1380 موجب شد که
در زمان تدوین برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه کارآفرینی مورد توجه قرار
گیرد. در برنامه اخیر، توسعه کارآفرینی در سطح وزارتخانههای علوم، تحقیقات
و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، جهاد کشاورزی، صنایع و معادن و
فلزات و همچنین مؤسسه جهاد دانشگاهی به دلیل ارتباط با فعالیتهای آنها،
مطرح شده است.
متأسفانه واژه کارآفرینی که ترجمهای از کلمه
Enterpreneurship است، موجب گردیده است که معنی ایجاد کار و یا اشتغالزایی
از این واژه برداشت میشود. در حالیکه کارآفرینی دارای مفهومی وسیعتر و با
ارزشتر از اشتغالزایی است . این برداشت ناصحیح از این مفهوم و همچنین
تورم نیروی انسانی بیکار در جامعه ( بویژه در بین دانشآموختگان دانشگاهی)،
موجب شده بسیاری از سیاستهایی که برای توسعه آن اتخاذ شده و نیز در
بخشنامهها و سخنرانیهای مسؤولان در این خصوص ، صرفا جنبة اشتغالزایی
برای آن در نظر گرفته شود . در حالیکه کارآفرینی دارای پیامدهای مثبت و مهم
دیگری همانند : بارورشدن خلاقیتها ، ترغیب به نوآوری و توسعة آن ، افزایش
اعتماد به نفس ، ایجاد و توسعة تکنولوژی ، تولید ثروت در جامعه و افزایش
رفاه عمومی است و در صورتیکه فقط به جنبة اشتغالزایی آن توجعه شود ، از
سایر پیامدهای آن بی بهره خواهیم ماند .
کارآفرین کیست؟
زمان
زیادی نیست که کلمات کارآفرین و کارآفرینی در رسانههای مختلف تکرار
میشود و هر کس به سلیقه خود از این واژه جدید برای اشاره به
مدیران،افرادموفق،سرمایهداران،سرمایهگذاران، صادرکنندگان، دلالها و
تاجران استفاده میکند. هرچند هر کدام از این افراد ممکن است کارآفرین
باشند ولی هیچکدام مصداق کاملی برای این مفهوم نیستند.
به راستی
کارآفرین کیست؟ آیا کارآفرینان ویژگیهای متمایزی از دیگر بازیگران صحنه
اقتصاد دارند؟ نگاهی به مسیر حرکت فعالیتهای کارآفرینان،مبدأ و منشأ و
حرکت و انرژی که در طول مسیر آنان را تغذیه مینماید در تصویری اجمالی از
شخصیت کارآفرین ارائه شده است.
چه چیز باعث میشود که نشاط حرکت به
لختی و سکون غلبه کند؟ آرزوی آن چیزی که امروز نیست ولی فردا میتواند
باشد، اولین چیزی است که جمود کارآفرین را در هم میشکند. یعنی کارآفرین
آرزومند است.
آن چه جهت و مسیر کارآفرین را برای رسیدن به آرزوهایش
تعیین میکند از درون او برمیخیزد. عزم او برای حرکت یا توقف و اقدام یا
عدم اقدام، چیزی نیست که مولود شرایط، محیط یا اطرافیان باشد. یعنی
کارآفرین کنترل درونی دارد. او برای اینکه بتواند درست آن چه را که
میاندیشد عینیت بخشد و عزم خود را عملی کند باید رئیس و کارفرمای خود
باشد. یعنی کارآفرین نیاز به استقلال دارد. وقتی که خلاقیت از ذهن به عمل
منتقل میشود، نوآوری صورت میگیرد. نوآوری یعنی پیمودن راه نارفته، کسی
که اولین بار راهی را میپیماید، اولین کسی است که میتواند خبر مخاطرات
راه را برای دیگران بیاورد.
یعنی کارآفرین خطرپذیر است. او به جای
آن که منتظر ضمانت یک پایان موفق بماند، به فکر و تلاش خود تکیه میزند، به
مشکلات حمله میکند و پیش میرود. یعنی کارآفرین منفعل نیست و برای
استقبال از آینده روحیهای تهاجمی دارد. ذهن پویای او مرزهای از پیش
تعیینشده و قالبهای رایج را درهم میشکند و با وجودی که همان چیزی را
میبیند که دیگران بینند، اما چیزی را میاندیشد که دیگران نمیاندیشند.
یعنیکارآفرین خلاق است. به استقبال فردا رفتن، آخر ماجرا نیست. کسی که
آگاهانه و پیشاپیش خود را در میدان مواجهه با مسائل میاندازد، باید توان
سخت کارکردن در شرایط پرتنش را هم داشته باشد. یعنی کارآفرین با وجود
فشار زیاد ، کارآیی خود را حفظ میکند. لحظه تصمیم آغاز،تنها زمانی نیست
که او با ریسک مخاطره مواجه میشود. ابهام یک پایان نامعلوم، برهر قدم این
راه سایه میاندازد. یعنی کارآفرین قدرت تحمل ابهام دارد. باید گفت که
تعریف مجموعهای از صفات که کارآفرین ایدهآل را به تصویر کشد ، امکانپذیر
نیست و از طرفی هر کارآفرینی تمام ویژگیهای ذکر شده در ادبیات را ندارد.
برخی دیگر از ویژگیهایی که محققین بسیاری آنها را به عنوان ویژگیهای
کارآفرین برشمردهاند عبارتند از:
آیندهنگر بودن و داشتن چشم انداز :
چشمانداز برای شخص کارآفرین کاملا شفاف و خالی از هرگونه ابهام بوده و
لذا قابل انتقال به دیگران میباشد. داشتن چنین چشماندازی به کارآفرین کمک
میکند تا حرکتی مستمر و بدون سردرگمی و مستقیم به سمت هدف داشته باشد.
علاوه بر این چشمانداز قابل انتقال دیگران را نیز در طی مسیر همراه و
مددیار او مینماید.
مصمم بودن : عزم راسخ کارآفرینان یکی دیگر از
ویژگیهای بارز آنهاست که انرژی و تعهد لازم برای کسب موفقیت را ایجاد
میکند. کارآفرینان مصمم از ایدههای جدید و فرصتها و پیشنهادات شغلی
دیگر چشمپوشی کرده و در مقابل به کاری که برای خود برگزیدهاند پایبند
میماند. این قطعیت کارآفرین را در طی فرآیند راهاندازی از هر گونه شک و
تردید و دودلی مصون نگاه میدارد تا حدی که مخالفت نزدیکان و آشنایان نیز
نمیتواند در اراده آنان خللی وارد نموده بلکه دودلی دیگران نیز تحت تأثیر
این قطعیت برطرف میشود.
انگیزش: نیاز خود شکوفایی یکی از مهمترین
انگیزههای کارآفرینان در محقق کردن چشمانداز خود است. نتیجه این نیاز قوی
این است که در مسیر حرکت به سوی هدف، هرچیز دیگری از اولویت پایین
برخوردار میگردد. در روابط شخصی،علایق خارج از این چشمانداز و یا
پروژههای باسود مالی زیاد،همه از مواردی هستند که در مقایسه با هدف،
اولویت پایینتری خواهند داشت. البته سود مالی بندرت انگیزه کارآفرینان
قرار میگیرد چرا که پول به تنهایی نمیتواند انگیزه انجام تمام زحماتی
باشد که در شروع یک فعالیت کارآفرینانه لازم است، هرچند که معیار خوبی برای
اندازهگیری موفقیت فعالیت کارآفرینان است.
تمرکز: برای اینکه
کارآفرین از انجام موفقیتآمیز تمام طرح و برنامهها و جزئیات کار مطمئن
باشد، لازم است که همانند یک فوتبالیست خوب که لحظهای چشم از توپ بر
نمیدارد در تمام لحظات با تمرکز بر چشمانداز، همه انرژی، وقت و سایر
منابع را حول این هدف مصروف نماید.
وقف و از خودگذشتگی: کارآفرینان همه
زندگی خود را وقف کار نمودهاند. بسیار سخت کوش هستند و پشتکار آنان مثال
زدنی است در حقیقت آنان از کار در راستای هدف خود لذت میبرند. داشتن
چشمانداز روشن و ترکیب آن با خوش بینی و ریسکپذیری کارآفرینان، سختکوشی
وتعلق خاطر به کار را در آنان پدید میآورد.
تعاریف و نظریات مختلفی در مورد کارآفرینان شده که برخی از آنها عبارتند از :
ـ کارآفرین کسی است که فرصتی را کشف و برای پیگیری و تحقق آن، سازمان مناسبی را بنا میکند.
ـ
کارآفرین کسی است که عمدتا بهمنظور کسب سود و رشد، کسب و کاری را
تاسیس و اداره میکند که مشخصات اصلی آن نوآوری و مدیریت استراتژیک
است.
ـ کارآفرین کسی است که سیاستگذاری کسب و کار با اوست و به حساب خود ریسک مالی آن را به عهده میگیرد.
ـ کارآفرین کسی است که فرصتهای بازار را درک و جهت استفاده از آن فرصتها، سرمایه و دارایی لازم رافراهم میسازد.
ـ
کارآفرین فردی است که تقاضا را پیشبینی میکند و خطر ناشی از
نوسانات آن را به عهده میگیرد، در فرآیند تولید عامل سازماندهی و
مسوول تصمیماتی است از این قبیل: چه تولید شود ـ چقدر تولید شود ـ با
چه روشی تولید شود.
ـ کارآفرین کسی است که فرصتها را تشخیص
میدهد، منابع مورد نیاز را جمعآوری میکند، طراحی و اجرای نقشهای
عملی را به عهده میگیرد، نتایج بدست آمده را به موقع و با روش
منعطف جمعآوری میکند.
ـ کارآفرین کسی است که توانایی آن را
دارد که فرصتهای کسب و کار را ببیند و آنها را ارزیابی کند، منابع
لازم را جمعآوری و از آنها بهرهبرداری نماید، و سپس عملیات مناسبی
را برای رسیدن به موفقیت پیریزی نماید.
ـ کارآفرین کسی است که تولید را سازماندهی میکند.
ـ
کارآفرین کسی است که شرکتی را تاسیس یا قسمتی از کار را که باید
انجام شود، مرتب میکند و به امید کسب سود، ریسکهای کسب و کار را
میپذیرد.
ـ کارآفرین کارفرمایی است که ریسک و مدیریت کسب و کاری را به عهده میگیرد.
ـ کارآفرین کسی است که ترکیب جدیدی از وسائل تولید و اعتبار بنگاه اقتصادی را به عهده میگیرد.
ـ
کارآفرین کسی است که با معرفی محصولات و خدمات جدید، ایجاد شکلهای
جدیدی از سازمان، یا بهرهبرداری از مواد اولیه جدید، نظر یا موضع
اقتصادی موجود را بههم میریزد.
یک کارآفرین به منظور تحقق
ایدهاش عوامل مورد نیاز مانند: زمین، نیرویکار، مواد مصرفی و سرمایه
را فراهم آورده و با استفاده از قدرت تصمیمگیری، مهارتها و
استعدادهای فردیاش در طراحی، سازماندهی، راهاندازی و مدیریت واحد
جدید، ایدهاش را تحقق میسازد و از این راه به کسب درآمد میپردازد.
همچنین در این راه یک عدم موفقیت را به دلیل فعالیت در محیط غیر
قابل کنترل و مبهم و با موانع پیشبینی نشده میپذیرد. از نظر علم
اقتصاد، کارآفرین فردی است که با صرف زمان و انرژی لازم، منابع،
نیرویکار، مواد اولیه و سایر دارائیها را به گونهای هماهنگ میسازد
که ارزش آنها و یا محصولات حاصل از آنها نسبت به حالت اولیهاش
افزایش یابد (ایجاد ارزش افزوده کند).
کارآفرین سرمایهدار نیست
ولی قادر است از سرمایههای راکد به خوبی استفاده کند. همچنین او
ممکن است مخترع، عالم، متخصص و هنرمند نباشد، ولی توان بهرهبرداری
مناسب از علم، تخصص و هنر دیگران را دارد.
تعاریفی که از
کارآفرینی ارائه شده ، مبین آن است که، کارآفرین منتظر سرمایهگذاری
و ایجاد شغل از طرف دولت و دیگران نیست. او خود با شناخت صحیح از
فرصتها و استفاده از سرمایههای راکد، امکاناتی را فراهم نموده و با
سازماندهی و مدیریت مناسب منابع، ایده خویش را عملی مینماید. او
تنها خودش شاغل نمیشود، بلکه بدون اتکاء به دولت، در بخش غیردولتی
برای تعداد دیگری نیز شغل میآفریند و علاوه بر آن نقش مهمی در
تولید و «اشتغالمولد» دارد. این امر سبب کاهش نرخ بیکاری بدون نیاز
به سرمایهگذاری دولت برای ایجاد اشتغال میگردد. البته دولت
میتواند با ارائه تسهیلات و پیگیری سیاستهای مناسب، حرکت
کارآفرینان را شدت و شتاب بخشد.
هر کارآفرین بالقوه یا بالفعل،
به یک نسبت از این ویژگیها و قابلیتها برخوردار نیست. لذا کارآفرینان
طیف متنوعی را شامل میشوند که همین باعث تنوع در تعریف
کارآفرینی و کارآفرین شده است.
ویژگیهای کارآفرینان:
چنانچه
گفته شد کارآفرینان طیف متنوعی را شامل میشوند که این موضوع موجب شده
صاحبنظران و محققین کارآفرینی ویژگیهای مختلفی برای کارآفرینان ذکر
کردهاند که در زیر به مهمترین آنها اشاره میشود:
ـ نوآوری( Innovation )
ـ خلاقیت( Creativity )
ـ مخاطرهپذیری( Riskbearing )
ـ اعتماد به نفس( self-confidence )
ـ دانش فنی( Technical Knowledge )
ـ استقلال( Independent )
ـ هدفگرا ( Goal- Oriented )
ـ مرکز کنترل داخلی( Enternal locus of control )
ـ عکسالعمل مثبت نسبت به مشکلات و موانع( Positive reaction to set back )
ـ توانایی به ایجاد ارتباطات( Communication Ability )
ـ توفیق طلبی( need for Achievement )
ـ تمایل به مسؤولیتپذیری( Desir for Responsibility )
پیامدهای کارآفرینی
دامنه
تاثیرات کارآفرینی بر جامعه بسیار وسیع است. از تغییر در ارزشهای اجتماعی
تا رشد شتابان اقتصادی. محققین تغییرات مختلفی را که کارآفرینی در یک جامعه
ایجاد می کند ، بررسی کرده و آثار آن را از دیدگاههای متفاوت مورد بحث
قرار داده اند . برخی از این تأثیرات عبارتند از:
• اشتغال زایی
• انتقال تکنولوژی
• ترغیب و تشویق سرمایه گذاری
• شناخت، ایجاد و گسترش بازارهای جدید
• افزایش رفاه
• ساماندهی و استفاده اثربخش از منابع
پیامدهای
مثبتی که توسعه کارآفرینی در اقتصاد کشور ایجاد میکند، غیر قابل انکار
است. بسیاری از محققان معتقدند که ، کارآفرینان از رسیدن نظام اقتصادی به
تعادل ایستا جلوگیری کرده و بواسطه رفتارهای فرصت جویانه خود، اقدام به
فرصت سازی برای کلیت نظام اقتصادی می نمایند.
کارآفرینی، پایه های شکلگیری اقتصاد نوین:
اقتصاد
در ابتدای هزاره سوم میلادی شاهد دگرگونیهای شگرفی بوده است. انقلاب
فنآوری اطلاعات و تغییر ترکیب نیروی کار به نفع نیروهای دانش- محور از زمره
این تغییرات است.
شاید مهمترین روندی که در اقتصاد دیده می شود حرکت
به سوی یک نظام اقتصادی با ماهیت شبکه ای است. در چنین اقتصادی، کنترل و
تخصیص منابع به صورت توزیع شده صورت می گیرد و نقش شبکه های اجتماعی در
رشد و توسعه اقتصادی به مراتب بیش از نظام متمرکز برنامه ریزی دولتی خواهد
بود.
نقش کارآفرینان در رویکرد شبکه مدار به مراتب پررنگتر از
رویکرد اقتصاد کلاسیک است. در اقتصاد نوین، کارآفرینان در شبکه های
اجتماعی نقش عناصر فعالی را ایفا می کنند که ارتقای بازده سرمایه های
مادی و انسانی را فراهم می آورند.
رشد اقتصادی:
ویژگی بارز اقتصاد
امروز ، تغییرات سریع است. لذا کشورهایی میتوانند در چنین اقتصادی موفق
باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرات را داشته باشند. کشورهایی که در آنها
، میزان فعالیتهای کارآفرینانه بالاتر است، قادرند تا در اقتصاد جهان
موقعیت بهتری کسب کنند. تحقیقات انجام شده نشان داده که رشد اقتصادی با
فعالیتهای کارآفرینانه ارتباط مستقیم دارد. در تحقیق - که به صورت ،
سالیانه فعالیتهای کارآفرینی و تأثیرات آن در کشورهای مختلف را مورد بررسی
قرار می دهد و در حال حاضر در بیش از 20 کشور جهان صورت می گیرد- این
نتیجه بدست آمده که نرخ رشد اقتصادی یک کشور رابطه معنی داری با سطح
فعالیتهای کارآفرینی آن دارد.
اشتغال زایی:
کارآفرینان در ایجاد
اشتغال نیز نقش مهمی ایفا می نمایند. در حدود نیمی از کارکنان کشورهای
توسعه یافته در کسب و کارهای کوچک مشغول فعالیت هستند. بیشتر مشاغل جدید
را کسب و کارهای کوچک ایجاد می کنند و سهم این کسب و کارها در بازار کار
در حال افزایش است.
از سال1980 تا کنون ، کسب و کارهای کوچک در اقتصاد
آمریکا بیش از 34 میلیون شغل ایجاد کرده اند. این در حالی است که از
تعداد کارکنان شرکتهای بزرگ در این کشورها کاسته شده است. در ایالات متحده
آمریکا، 5/81 درصد از مشاغل جدید از طریق شرکتهای تازه تاسیس به وجود
آمده و 5% از شرکتهای تازه تاسیس، 77% از مشاغل جدید را ایجاد کردهاند.
ایجاد و رشد تکنولوژی:
بیش
از 67 درصد از نوآوریهای تکنولوژیک و حدود 95 درصد از نوآوریهای منجر به
تحولات بنیادی را کسب و کارهای کارآفرینانه پدید آورده اند.
کارآفرینان
از طریق ایجاد فنآوری. ارائه محصولات و خدمات جدید ، قدرت انتخاب مصرف
کنندگان را افزایش داده و با افزایش بهره وری، سرگرمیهای نو، بهبود بهداشت و
سلامتی، تسهیل ارتباطات و ... موجب افزایش کیفیت زندگی می شوند.
در
واقع بخش اعظم صنایع جدیدی که یک نسل پیشتر موجود نبود را کارآفرینان ایجاد
کرده اند که می توان از کامپیوترهای شخصی، تلفنهای همراه، خرید از طریق
اینترنت و سرگرمیهای دیجیتال به عنوان نمونه هایی از آن ذکر نمود.
ایجاد صنایع نو:
بسیاری
از صنایع جدید از پیامدهای کارآفرینی میباشند. صنایع نظیر، کامپیوترهای
شخصی، بیوتکنولوژی، تلویزیونهای کابلی، نرمافزارهای شامل محصولات جدید
نفتی، ارتباطات بیسیم، خدمات پستی صوتی، تلفنهای همراه، فروشگاههای
اینترنتی، رسانههای دیجیتالی و ...
ایجاد تحرک اقتصادی و اجتماعی
از
پیامدهای کارآفرینی میتوان به بهبود وضعیت اقتصادی، فقرا و وارد شدن زنان
به عرصههای کسب و کار و افزایش مالکیت آنها در کسب کارها، اشاره کرد (در
ایالات متحده، سهم مالکیت زنان در کسب کارها از 4% در سال 1970، 35% در سال
1999 افزایش یافته است.)
ایجاد مساوات از طریق مالکیت شخصی:کارآفرینی
از طریق افزایش ثروت جامعه، منجربه ایجاد سهم بیشتری از درآمدها، برای
افراد جامعه میشود. مطالعات در آمریکا نشان داده که بیشتر از 95% از
ثروتها از سال 1980 به بعد ایجاد شدهاند.
بازگشت به ارزشهای اجتماعی
برچسب ها :
کارآفرینی، تعریف کارآفرینی،